سلام دنیا، دوباره!

امیر مومنیان
شنبه، 23 اردیبهشت 96
روزمره
نوشتن وبلاگ

به جز مطلب آخرم به اسم وب اپلیکیشن که خشت اون رو هم خیلی وقت پیش گذاشته بودم، آخرین مطلب من برمی‌گرده به یک سال پیش. یکی از دلایلی که نمی‌نوشتم، این بود که دیگه فرصت قبل رو ندارم. داستان نوشتن علاوه‌بر دانش، حوصله می‌خواد. حوصله ساخت کاراکترها و سرهم کردن یه سری جریان بین اون‌ها. از طرفی شاید کلی مطلب روزمره به ذهنم می‌اومد که خب، جایی واسه نوشتنشون نداشتم. توی توییتر که جا نمی‌شن، فیسبوک که دیگه فیسبوک نیست و اینجا هم براشون مناسب نبود. همین موضوع باعث شده بود که دیگه نت‌های گوشیم خیلی شلوغ بشن و حتی حوصله نگاه‌کردن بهشون هم نداشته باشم.

اما بالاخره تصمیم گرفتم بازم بنویسم، ولی نه مثل قبل. تصمیم گرفتم وبلاگ رو یه سروسامون درست حسابی بهش بدم و علاوه بر اضافه کردن بخش روزمره، کامنت‌ها رو حذف کنم و استایلش رو بکنم همونجوری که دلم می‌خواد. این وبلاگی که الان دارید می‌بینید، نتیجه سروکله زدن من با گیتهاب و جکیل و تراویس و دوستاشونه. سرتون رو درد نیارم، کل هدفم از نوشتن این پست و این تغییرات، این بود که بازم بنویسم. شاید مثل قدیم داستان کمتر بنویسم، اما قول میدم راجع به انتخابات و هشتگ‌های ترند‌شده تو‌ئیتر هم چیزی ننویسم.

پ.ن: الأن که دارم این پست رو پابلیش می‌کنم، حس والتر وایت، اونجا که رو به اون دلال میگه Say my name رو دارم!